خواب خوش ما و بیداری دشمن، حجاب را با خود می برد.

آقای دلتنگی

سلام به تو آقای مهربونم که هروقت از همه نا امید میشوم تویی که بلیط من را اوکی می کنی تا بیایم به پابوسی شما و بهم میگویید نترس اگه همه دنیا هم از تو روی برگردانند این من هستم که تا آخر هوای تو را دارم.

بله آقا جان در دنیایی که هیچکسی حرف دیگری را نمی فهمد؛ در دنیایی که خیانت ها آنقدر زیاد شده است که نمی توان به کسی اعتماد کرد اگر شما را نداشتیم چه می کردیم؟

آقا جان هرگاه که دلم برایت تنگ شده بود آمده ام و همه دلتنگی هایم را برای تو آورده ام و شما هم با صبر و متانت نشسته اید و به حرف های این بنده رو سیاه گوش داده اید با اینکه از حال و روزش خبر داشتید و می دونستید که این بنده آنی که شما می خواهید نبوده است ولی با همه این رفتار ها هیچوقت شما نگذاشتید که فکر کند بی کس و تنها شده است.

آقای مهربون من مثل کبوتری که دلش برای حرم شما پر می کشد من دیوانه و ویرانه حرم زیبای شما شده ام خیلی دلم می خواست جای کبوترانت بودم و از بالا می نشستم و ساعت ها به گنبد زیبا و طلایی شما نگاه کنم.

اما حیف که من یک روسیاه و خوار به درگاه شما هستم؛

آقاجان...

می دانی که این روزها حالم آنقدر خراب است که هیچ معماری نمی تواند این ویرانی را باز سازی کند.

آقای خوب من...

از بچگی به من گفته اند شما ضامن آهویی و مطمئنم که آقایی که آهو را ضمانت می کند یک بنده رو سیاه و پر گناه را نیز ضمانت خواهد کرد و هوایش را دارد.

امام خوبم

می گویند سریع الرضا یعنی آقا امام رضا و من به امید اینکه تو دستم را بگیری و هیچگاه رها نکنی به درب خانه ات می آیم.

شبای بی تو بودن آقا شب عذابه

ببین ز دوری تو، حال دلم خرابه